خارج از گود

زیستن؟از خود به دور افکندن مداوم آنچه می میرد

خارج از گود

زیستن؟از خود به دور افکندن مداوم آنچه می میرد

خارج از گود
آخرین مطالب

۱۸ مطلب در خرداد ۱۳۹۹ ثبت شده است

یعنی ممکن است فردا پایان باشد؟

این اتفاق میمون

تا شما عاشقان زندگی

شما انسان های معدوم شده 

شما که برای لحظه ای بیشتر به هر امید واهی دست می برید

آن هنگام فقط به تماشا می نشینم و تلاش شما برای بقا را به سخره می گیرم

ای عاشقان،به مرگ سلام کنید

 

۲ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۳۱ خرداد ۹۹ ، ۱۹:۱۵
عین میم

در بهترین حالت روحی این را می نویسم

هدف زندگی،مرگ است. 

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۳۰ خرداد ۹۹ ، ۰۲:۲۱
عین میم

آه نهنگ تنهای من 

آه از این قرابت

هر دو در این جسم متلاشی سوار روح میشویم

بگریز دوست من 

به تنهاییت بگریز

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۹ خرداد ۹۹ ، ۱۹:۴۷
عین میم

اگر خدا مرده باشد چه؟ 
که هرچه فکر می کردیم به باد باشد چه؟ 
که منطق و هوار به جایی نرسد
میان خاک سرد نمناک خوابیده باشد چه؟ 

​​​​​​

عین میم

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۹ خرداد ۹۹ ، ۱۹:۱۴
عین میم

دیگر چه مانده جز پس مانده های سیگار و گل

انسان 

انسان برخیز

بردار و بِکِش

آرام بِکِش

روی دستت بِکِش

درست در جای قبلی 

تا شاید بمب خدایگان و بلوای بردگان خاموش شود

آن روز حاکم خود محکوم است

محکوم به مرگ 

محکومانِ به مرگ

انسان این تقلا چیست؟

بِکِش و آرام شو

شلیک کن تا تو خلاصه شوی در خویش

شلیک کرد 

شلیک 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۸ خرداد ۹۹ ، ۲۲:۵۶
عین میم

یک روز شب بود و فقط گریه
دیوار بود و دود و فقط دره
فکر فرار و بود و فقط کله
سوختم از داغی سیگار

 

به هر طرف رفتم خماری بود
رودی در سرم جاری بود
خونی روی رگِ خالی بود
بعد بر می گشتم از خانه

 

هر روز فکر می رود به آخر شب
کاف و کتاب و شعرِ آخرشب
تو می خوری کتک را هرشب
توی سرت زباله و پسمانده

 

مانده راهی به آینده؟
یوسف درون چاهِ پدر مانده
کنکاش در فعلِ عقب مانده
هر روز و شب سیاهی محض است

 

عین میم

برگرفته شده از شعری متعلق به سید مهدی موسوی 

۱ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۷ خرداد ۹۹ ، ۱۸:۴۲
عین میم

بَرده ای؟ پس دوست نتوانی بود.

 خودکامه ای؟ پس دوستی نتوانی داشت.

 در زن دیری ست که برده ای و خودکامه ای نهان گشته اند.

از این رو زن را توان دوستی نیست. 

او عشق را می شناسد و بس ...
 

چنین گفت زرتشت
فریدریش ویلهلم نیچه

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۶ خرداد ۹۹ ، ۱۸:۵۳
عین میم

In all the hells and worlds, the time has come

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۵ خرداد ۹۹ ، ۱۴:۳۵
عین میم

گذشت

امشب هم مانند شب های پیشین گذشت

خشمم را روی سر تو آوار کردم اما لبانت همچنان دوخته بود

دیگر پاسخگو نیست 

نجات دهنده در گور خفته است

و خاک 

خاک پذیرنده اشارتیست به آرامش 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۴ خرداد ۹۹ ، ۰۱:۳۳
عین میم

روی صندلی دور یک میز نشسته ام

کوندرا رو به رویم

سه صندلی دیگر هم خالی است

مانند تمام زندگیم خالی است

من که همیشه تنها بوده ام 

همان یک صندلی کافی است

من از زندگی همین صندلی و کتاب را می خواستم

به آنها که رسیده ام

پس چرا همچنان بوی پوچی به مشامم می خورد؟ 

شاید چون آن دو هم از پوچی با خبر اند

 

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۹ خرداد ۹۹ ، ۱۸:۳۱
عین میم