خارج از گود

زیستن؟ از خود به دور افکندن مداوم آنچه می‌میرد

خارج از گود

زیستن؟ از خود به دور افکندن مداوم آنچه می‌میرد

خارج از گود
آخرین مطالب

تاریکی مبهمی در ابتدا طلوع زرد عبث هرروزه مشهود است 

مانند سردرد های مبهمم که مانند تنفس شده است

امروز در گودال گرداب کثافت زندگی غوطه‌ور گشته‌ام و چرا؟

چرا باید اصلا نوشت هنگامی که تمام این تقریبا چهارصد مطلب هربار با واژگانی متفاوت، شرح حال یکسانی را روایت می‌کنند؟

حیوان زمانی پَست بود

امروز آرزو 

 

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۷ مهر ۰۴ ، ۱۱:۲۳
عین میم

تبعید بزرگ 

همچنان زندگی یک تبعید بزرگ است 

"فرقی نمی‌کند که کجا باشی

این آسمان همیشه غم‌انگیز است"

بیگانه

"چه کسی می‌داند معنا این واژه چیست؟"

بیگانگی فقط تنهایی در کثرت نیست 

بیگانه گاهی با درونش بیگانه است

همانند من که هر روز غریبه‌ای را در آغوش می‌کشم که نمی‌دانم کیست 

حال که تمکین از مکان نیز دیگر امکان پذیر نیست 

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۰ مهر ۰۴ ، ۱۰:۲۶
عین میم

بی‌خبری 

نه آنگونه کوندرا شرح می‌دهد

بلکه همان معنا عام

بی‌خبری از جبر زندگانی 

۰ نظر موافقین ۳ مخالفین ۰ ۲۸ شهریور ۰۴ ، ۰۳:۳۵
عین میم

اگر حضورت را سلب می‌کنی، دستِ‌کم برایم شادی بیاور

نه آنقدر که جهانیان را به زیر کِشم 

همان‌قدر که قدری از این لجنزار زندگی کاسته شود 

تجمعات به ظاهر پرورنده طراوت را نمی‌خواهم

تو را نمی‌خواهم 

خودم را نمی‌خواهم

نیست شدن را نمی‌خواهم 

نیست بودن را...

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۷ شهریور ۰۴ ، ۰۹:۲۳
عین میم

انسان همواره راضی نیست به آنچه در اختیار دارد 

تمایل به غایت کمال و سعادت به میزان جنایت علیه حیوانی بی‌آزار خطرناک است 

اما من راه دیگری را می‌شناسم 

بر علیه تمام تعاریف و میزان ها قد علم کن

این امکان وجود دارد که اضمحلال خویش زودتر از جابجایی مایل به سفید با زرد سوزان اتفاق افتد

اما که چه؟

تا کِی گردن خم کردن در برابر اکثریت نادان؟

 

۰ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۱۴ شهریور ۰۴ ، ۱۹:۵۴
عین میم

اما نمی‌توانم بپذیرم

پس از آن چگونه تحمل کنم؟

چگونه پوزخند او را ببینم و باز هم در راه او قدم بگذارم؟

خالق

مخلوقت نه از سر غضب

نه از سر طغیان

بلکه از کشاکش دو روح ترک خورده خسته است که اینگونه به آن بارگاه بلند می‌تازد

اخوان ثالثت را مگر بیاد نداری؟

فرود‌آی از آن بارگاه بلند

رها کرده‌ی خویشتن را ببین!

آخر سفاک هم چنین به نظاره جان کندن مخلوقش نمی‌نشیند

گوشت و استخوان است

خیال می‌کنی نمی‌شکند؟

خیال می‌کنی شرحه شرحه نمی‌شود؟

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۶ شهریور ۰۴ ، ۰۹:۱۶
عین میم

با فرض وجود هستی بدانگونه که در آثار همگانی علمای فن، در باب پروردگار فی فی فی نفسه، با یک من ریش سفید آمده فی فی فی نفسه، بیرون از کون و مکان که از فراز بی اعتنایی مینوی اوج مینوی زبانپریشی مینوی عاشقانه به ما عنایت دارد با برخی استثنائات به دلایل ناشناخته که زمان نشان خواهد داد رنج الهی برخود هموار می‌کنند، به کمک کسانی که به دلایل ناشناخته که زمان نشان خواهد داد در عذاب الهی غوطه‌ور و در آتش شعله‌ور، چنانکه که گر بدینسان ادامه یابد و کس بتواند بدان شک کند، افلاک را شعله‌ور خواهد ساخت

 

در انتظار گودو

بکت

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۸ مرداد ۰۴ ، ۱۲:۲۳
عین میم

ماده شهر است و روح بیابان 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۴ مرداد ۰۴ ، ۰۱:۰۷
عین میم

امروز، با نگاهی مستأصل که گویی فرزند به مادر می‌نگرد و از او طلب نجات می‌کند، به قرص ها نگاه می‌کردم

هنگام بلعیدن، از مضحک بودن زندگی‌ام خنده‌ام گرفت که حالا راه نجاتم را در تعدادی قرص می‌بینم 

زندگی کثافتی‌ است که هرطور آن را بگذرانی، رهایت نمی‌کند 

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۲ مرداد ۰۴ ، ۲۲:۰۲
عین میم

کمی سبک‌ترم

علت را قبل‌تر توضیح دادم 

اما به هر حال هنوز چیزی که ناچیز است و همچنان مبهم، روی سینه‌ام سنگینی می‌کند 

قرصها را که خدایگانند را نیز نباید دست‌کم گرفت 

به هر حال باید ادامه داد 

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۵ مرداد ۰۴ ، ۱۲:۴۲
عین میم