خارج از گود

زیستن؟از خود به دور افکندن مداوم آنچه می میرد

خارج از گود

زیستن؟از خود به دور افکندن مداوم آنچه می میرد

خارج از گود
آخرین مطالب

دیگر چه مانده جز پس مانده های سیگار و گل

انسان 

انسان برخیز

بردار و بِکِش

آرام بِکِش

روی دستت بِکِش

درست در جای قبلی 

تا شاید بمب خدایگان و بلوای بردگان خاموش شود

آن روز حاکم خود محکوم است

محکوم به مرگ 

محکومانِ به مرگ

انسان این تقلا چیست؟

بِکِش و آرام شو

شلیک کن تا تو خلاصه شوی در خویش

شلیک کرد 

شلیک 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۸ خرداد ۹۹ ، ۲۲:۵۶
عین میم

یک روز شب بود و فقط گریه
دیوار بود و دود و فقط دره
فکر فرار و بود و فقط کله
سوختم از داغی سیگار

 

به هر طرف رفتم خماری بود
رودی در سرم جاری بود
خونی روی رگِ خالی بود
بعد بر می گشتم از خانه

 

هر روز فکر می رود به آخر شب
کاف و کتاب و شعرِ آخرشب
تو می خوری کتک را هرشب
توی سرت زباله و پسمانده

 

مانده راهی به آینده؟
یوسف درون چاهِ پدر مانده
کنکاش در فعلِ عقب مانده
هر روز و شب سیاهی محض است

 

عین میم

برگرفته شده از شعری متعلق به سید مهدی موسوی 

۱ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۷ خرداد ۹۹ ، ۱۸:۴۲
عین میم

بَرده ای؟ پس دوست نتوانی بود.

 خودکامه ای؟ پس دوستی نتوانی داشت.

 در زن دیری ست که برده ای و خودکامه ای نهان گشته اند.

از این رو زن را توان دوستی نیست. 

او عشق را می شناسد و بس ...
 

چنین گفت زرتشت
فریدریش ویلهلم نیچه

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۶ خرداد ۹۹ ، ۱۸:۵۳
عین میم

In all the hells and worlds, the time has come

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۵ خرداد ۹۹ ، ۱۴:۳۵
عین میم

گذشت

امشب هم مانند شب های پیشین گذشت

خشمم را روی سر تو آوار کردم اما لبانت همچنان دوخته بود

دیگر پاسخگو نیست 

نجات دهنده در گور خفته است

و خاک 

خاک پذیرنده اشارتیست به آرامش 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۴ خرداد ۹۹ ، ۰۱:۳۳
عین میم

روی صندلی دور یک میز نشسته ام

کوندرا رو به رویم

سه صندلی دیگر هم خالی است

مانند تمام زندگیم خالی است

من که همیشه تنها بوده ام 

همان یک صندلی کافی است

من از زندگی همین صندلی و کتاب را می خواستم

به آنها که رسیده ام

پس چرا همچنان بوی پوچی به مشامم می خورد؟ 

شاید چون آن دو هم از پوچی با خبر اند

 

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۹ خرداد ۹۹ ، ۱۸:۳۱
عین میم

به یاد که داری چه می گفتم
مشتی مزخرف و پس مانده
تاریک های حل شده در سم
سم های در جیبِ عقب مانده

 

به یاد که داری چه می گفتم
از کودکان خسته و شرمنده
شب ها سفید و روی هوا ماندن
روزهای سرد و... تلخیِ آینده

 

به یاد که داری چه می گفتم
از رودخانه های بی پایان
از دیشب و امشب و فردا شب
تا توی یک چمدان پنهان

 

به یاد که داری چه می گفتم
تکرار بی مورد زیبایی
تبدیل آن به مرگی سخت
فهمیدنِ بیهوده ی تکراری

 

به یاد که داری چه می گفتم
هی گفتم و گفتم و می گفتم
من منفجر شدم از این گفتن ها
اما فراموش شد هرچه که می گفتم

 

عین میم

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۸ خرداد ۹۹ ، ۰۰:۲۱
عین میم

Yes, I am falling
How much longer till I hit the ground?
I can't tell you why I'm breaking down
Do you wonder why I prefer to be alone?
Have I really lost control?

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۷ خرداد ۹۹ ، ۰۰:۲۸
عین میم

روشن کردم 

مشتعل شد

فکرش را نمی کردم

از تسلسل بیزارم

اما انگار فرق دارد 

مگر چیزی در این دنیا وجود دارد که تکرار نداشته باشد؟

نه

اما برخی از تکرارها زیبا هستند

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۳ خرداد ۹۹ ، ۱۸:۰۳
عین میم

سیگار 

سیگار

سیگار

دیگر سیگار مرا می کِشد

بلعیدم 

اما سیگار تنهاست

بهتر بگویم

من و سیگار تنهاییم 

چقدر ارزش برایش قائل شدم

بله تسکین دهنده مستحق ستایش است

مانند تو 

 

 

۱ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۱ خرداد ۹۹ ، ۱۹:۱۲
عین میم