او از سفر میگفت و من از ماندن
او از هجرت میگفت و من از ماندن
او از فرار میگفت و من از ماندن
او از رفتن میگفت و من از ماندن
او رفت و من ماندم
او از سفر میگفت و من از ماندن
او از هجرت میگفت و من از ماندن
او از فرار میگفت و من از ماندن
او از رفتن میگفت و من از ماندن
او رفت و من ماندم
Harvest از Opeth هم از آن قطعاتیست که در خلأ رهایت میکند و دیگر هیچ چیز ارزشی ندارد
به راستی که چه چیز ارزش زیستن دارد؟
هنگامی که موجودیت هنر دلیلی بر عبث و وحشتناک بودن زندگی است
Leaving flowers on your grave
Show that I still care
Black roses and Hail Marys
I can't bring back what's taken from me
تکرار چرخه گذشته صرفا یک تکرار عادی نیست
همواره امیدهایی کُشنده از گذشته تا آینده را حامل است
Oh wake up, my love, my lover wake up
Oh wake up, my love, my lover make up
حقیقت این است که تمام اتفاقات جدید، در همان روزمرگی تکراری و خسته کننده اتفاق میافتد
هنوز تا پایان روز زمان زیادی مانده و من
و من تماما پر از دردم
من باید تا روز بعد خود را زنده نگهدارم
اما برای چه؟
فردا مگر همین امروز نیست؟
هنوز تا پایان روز زمان زیادی مانده و من
و من تا کِی درون این پارک یخ زده بنشینم؟
چشم باز کردم و بدون خوردن چیزی لباس ها را پوشیدم و به پارک آمدهام
هوا سرد است
صندلی یخ زده
دستانم از سرما میلرزد
اما جایی نیست که بروم و از این درد خلاص شوم
بارها و بارها تا دورترین مسافت های ممکن رفتهام
درد پایان نمییابد
زندگی در میان آدمیان کثیفترین اتفاق ممکن برای من بود
فروشنده کافه
انسانی مقابل جنسیت من
چی میل دارید؟
یه قهوه
منتظر باشید تا حاضر بشه
ممنونم
بفرمایید
دست دراز میشود
دست ناخواسته لمس میشود
جهانات جدای از امیال شهوانی، لطافت و آرامی را فراموش کرده
بازگرد به دنیای خشنات