خارج از گود

زیستن؟از خود به دور افکندن مداوم آنچه می میرد

خارج از گود

زیستن؟از خود به دور افکندن مداوم آنچه می میرد

خارج از گود
آخرین مطالب

در بزرگسالی بشدت تلاش می‌کنیم غمگین ناملایمات نشویم، به روانشناس مراجعه می‌کنیم که به ما بفهماند زندگی جدی نیست

روانشناس خود گاهی از گفته هایش خنده‌اش می‌گیرد

وقتی مسئله‌ای برایمان پیش می‌آید به هر کاهی چنگ می‌اندازیم که آرام شویم

در ذهنمان مدام می‌جنگیم که به خودمان ثابت کنیم مسئله پیش آمده اتفاقی جدی نیست

در نهایت هم چهره‌ای خردمند و آگاه به خود می‌گیرم

 

حال که کودک از همان ابتدا هیچ چیز را جدی تلقی نمی‌کند و سریع از هر مسئله‌ای عبور می‌کند 

آری

حکیم، کودک است

۰ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۲۱ آبان ۰۳ ، ۰۰:۳۲
عین میم

روی سیگار، بار زد خود را

۰ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۱۷ آبان ۰۳ ، ۱۸:۵۳
عین میم

چُـنان عاصی‌ام که بر گُرده‌ام بگذار، تمامی معاصی جهان را

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۳ آبان ۰۳ ، ۱۴:۲۰
عین میم

مجددا جمعه

طبیعتا هرهفته جمعه می‌رسد

اما آدمی پس از گذر از درد، توقع تکرارش را ندارد

به هر حال

خودم را درون اتاق محبوس کرده‌ام و منتظرم که هوا تاریک‌تر شود

اندکی باران باریده و آسمان رخت سیاه پوشیده 

چنانکه گویی آسمان روی زمین زندگی می‌کند که اینچنین اندوهگین است

کمی دیگر من هم باید حاضر شوم

خیابان منتظر است 

پاکت سیگار منتظر است 

می‌روم که لااقل آنها را نجات دهم...

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۱ آبان ۰۳ ، ۱۷:۰۱
عین میم

این تفاوت‌های موهوم با کثرت نیز هیچ برایم نداشت جز رنج حقیقی بیشتر 

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۳ آبان ۰۳ ، ۱۵:۲۸
عین میم

There's a kid who had a big hallucination

Making love to girls in magazines

He wonders if you're sleeping with your new found faith

Could anybody love him

Or is it just a crazy dream?

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۲ آبان ۰۳ ، ۱۱:۲۱
عین میم

گاهی هم به عمد خود را ناراحت اتفاقاتی کردم که هنوز رخ نداده بود

می‌دانستم

می‌دانستم که هنگام وقوع اگر آماده نباشم، متلاشی خواهم شد

۰ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۲۷ مهر ۰۳ ، ۰۳:۳۰
عین میم

Lost control and called your name

Left a home in the pouring rain

In a sea of guilt and shame

Will we sustain

۰ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۲۹ مرداد ۰۳ ، ۲۳:۳۳
عین میم

و در هر تنفسی هزار التماس عدم تجدد 

شاید روزی‌ خواهد رسید که تمسخر جمله بالا از اضمحلال هرروزه‌ام پیشی بگیرد 

اما حتی در آن روز فراموش نمی‌کنم 

که چطور جوانی‌ام سپری شد 

که چطور هر روز خود را کشتم و به شب رساندم

که چطور هر ضربان، زمان را به عقب می‌کشانْد

 

 

 

۰ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۲۵ مرداد ۰۳ ، ۱۹:۱۵
عین میم

جمعه

روزی غم‌انگیز و مضطرب کننده از ابتدا زندگی‌ام

گوشه گوشه شهر را رفتم 

به سیگار و موسیقی متوسل شدم

مانند تمام این چند سال

تنها بودم 

مانند تمام این چند سال

نه

هنوز هم نمی‌خواهم باشم

مانند تمام این چند سال

۰ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۱۲ مرداد ۰۳ ، ۲۳:۰۷
عین میم