اندکی هم به خود بپردازیم
این روزها اگرچه با همراهی غم میگذرد، اما زمان میگذرد
تسکین خاطر این روزهایم آن است که میدانم در برنامه هستی "خوشبختی" گنجانیده نشده
پس زندگی چیزی جز رنج کشیدن و گذر ایام نیست
پس به آن آری میگویم
اندکی هم به خود بپردازیم
این روزها اگرچه با همراهی غم میگذرد، اما زمان میگذرد
تسکین خاطر این روزهایم آن است که میدانم در برنامه هستی "خوشبختی" گنجانیده نشده
پس زندگی چیزی جز رنج کشیدن و گذر ایام نیست
پس به آن آری میگویم
اجبار نفوذ ماورالطبیعه در قلب انسان از چه بود؟
آیا غیر از این است که اراده و قلب بر هوش و علم برتر است؟
حیوانی باشعور که شعور او از آنچه که هست، بسیار ناتوانتر است
این موجود ناتوان و بدبخت، راهی جز پناه بردن به ماورالطبیعه و اوهام نداشته و ندارد
تنها معظمی مانند شوپنهاور میتواند از اراده، مقدمه تصور، سخن گوید
حال آنکه مصادره به مطلوب در رگ های جامعه تزریق شده
How many secrets, do you keep inside?
How many sins, do you have to hide?
The haunting masses, have blackened the sun
You'll pay for everything you've done
One by one
نشد
امروز را وقت گرفتم و قرار است با روانشناس صحبت کنم
راستش آخرین تیرم است
اگر نشود، اسلحه خالی را هم باید به کولهبارم اضافه و حمل کنم
از دیروز جملهای از هگل را دائما در ذهنم تکرار میکنم و هنوز سهمگین است
وجود محض عین عدم است!
دیدن شادی و رقص آدمیان، یک چیز را تداعی میکند و آن عمق بدبختی انسان است
کافیست تا به حرکات اندام هنگام رقصیدن بنگری
در هر حرکتی، یک چیز نمایان است
من این دست را نمیخواهم
من این پا را نمیخواهم
من این تن را نمیخواهم
من این زندگی را نمیخواهم
بدبخت انسان!
اگر یک روز گذشت، روزهای بعد نیز میگذرد
بازگرد به روز قبل از وقوع اتفاق
شناخت، انسان را گمراه میکند
مگر آنکه فرض را بر این بگذارد که پیش از شناخت نیز زندگی کرده است
قرار بر این بود که هر صبح، تابش نور خورشید، اشارتی باشد به جوانه زدن
میتوانست درست باشد
اگر که دانهای بود