خارج از گود

زیستن؟ از خود به دور افکندن مداوم آنچه می‌میرد

خارج از گود

زیستن؟ از خود به دور افکندن مداوم آنچه می‌میرد

خارج از گود
آخرین مطالب

آن بالا که جای من بود 

هنوز هم هست

اما تفاوت دارد 

دیشب هم همانجا بودم

امشب هم همانجا هستم 

چه چیز تغییر کرده؟

آری 

سیگار ها مرا می کِشند

۰ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۱۲ آذر ۹۹ ، ۰۰:۲۲
عین میم

می دویدی

مانند جانی که از بدن خارج می شود 

می دویدی

می دویدم 

ایستادم 

نگاه کردم 

زمان؟

نمی دانم 

اما می دیدمت 

بس است دیگر 

او هرگز بر نخواهد گشت

رهگذری در گوشم این را گفت

با سنگینی تمام قدم هایم را برداشتم و به خودرو رسیدم 

سوار که شدم مبهوت بودم 

پیاده شدم 

یک نخ روشن شد 

هنوز هم می بینمت 

آن نخ هم هنوز خاموش نشده است

یان تیرسن هم که پُک می زند به من 

بازگرد ای کودک پنج ساله 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۸ آذر ۹۹ ، ۱۲:۵۲
عین میم

به سوی خانه

دکارت در راست

کانت در چپ

جلو نامشخص

عقب محو

مغاک

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۹ آبان ۹۹ ، ۲۲:۱۴
عین میم

امشب در همان مکان بودم 

زمستان سال گذشته

برف سنگینی می بارید 

دوستان رو به رویم برف بازی می کردند

چهار ساعت

من روی نیمکتی که رویش برف بود نشسته بودم

پشت هم سیگار می کشیدم

چهار ساعت 

هندزفری درون گوشم روی یک آهنگ گیر کرده بود

در آخر با دستانی یخ زده و کفش هایی خیس مسیر زیادی را پیاده رفتم و به خانه رسیدم

حتی با آنها خداحافظی هم نکردم 

کسی اصلا متوجه حضورم نشده بود

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۷ آبان ۹۹ ، ۰۱:۵۲
عین میم

دوباره؟سه باره؟

چند باره؟

مهم نیست

زیر سیگاری دیگر فضای خالی ندارد 

انباشته شده اند روی هم 

توان خالی کردنش را هم ندارم 

عینکم روی صورتم کج افتاده 

دراز کشیده ام روی تخت 

مانند همیشه تنها

شوبرت می نوازد

اینها را می نویسم 

برای که؟

برای چه؟

سوال های همیشگی 

بازگرد

 

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۲ آبان ۹۹ ، ۰۰:۴۰
عین میم

و فندکی که دیگر نمی تپد

مانند قلبم 

که فقط با زور من با خستگی تمام سیگارم را روشن می کند

می گوید بس است دیگر 

عمرم به پایان رسیده 

اما من همچنان می فشارمش 

آه فندک مغموم من، تو را بازنشسته می کنم

خودم را چه کنم؟ 

۲ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۹ آبان ۹۹ ، ۰۵:۴۲
عین میم

ﻭاﻱ ﻛﻪ ﺧﻮﻥ می چکد اﺯ پیکرم
ﻓﻜﺮ ﮔﻨﻪ می‌گذرد اﺯ ﺳﺮﻡ
ﻧﻴﺴﺖ ﻫﻮاﻱ ﻧﻔﺴﻲ ﺳﻴﻨﻪ ﺭا
منتظر ﺁﻥ ﻧﻔﺲ ﺁﺧﺮﻡ

۰ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۱۶ آبان ۹۹ ، ۱۸:۲۴
عین میم

و که می دانست؟
او در همین لحظه که معنا ندارد
همین ساعت 17:12
که در جمع نشسته
جمع
چه واژه غریبی
که می دانست او مفرد است؟
که می دانست سخن نگفتن هایش از بی حرفی نیست؟
که می دانست او چند وقت پیش مرده است؟ 

۱ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۱۴ آبان ۹۹ ، ۲۳:۳۲
عین میم

همیشه دیدن صندلی و نیمکت های خالی اندوهگینم می کند

نیمکت های کلاسی که دانش آموزانش هر کدام داستانی جداگانه دارند

صندلی های پارک که معلوم نیست کدام انسانی با اندیشیدن به چه روی آن نشسته بوده

صندلی های پارک که پیر مردی سیگار به دست روی آن به گذشته اش فکر می کرده

صندلی های پارک که زمانی دو زوج پیر روی آن نشسته بودند و الان هیچکدام نفس نمی کشند 

صندلی های پارک که دوستانی روی آن نشسته بودند و با هم می خندیده اند و الان هیچکدام از دیگری خبری ندارد

صندلی های پارک که یک پسر و دختر روی آن عشق بازی می کردند و الان یک نفر،نفر دیگر را ترک کرده

صندلی های پارک که پسری روی آن سیگار می کشیده و به معشوقه از دست رفته اش فکر می کرده(شاید هم فقط فکر می کرده)

صندلی خودرو 

صندلی خودرو 

صندلی خودرو 

صندلی خودرو

صندلی خود... 

که همیشه جای تو رویش خالیست

۱ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۱۲ آبان ۹۹ ، ۲۲:۴۵
عین میم

Band : Gojira

Track : Only pain

 

Lost the feel for all I've loved

It's too strong, I'm going down

 

Down, down, down, down

۳ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۹ آبان ۹۹ ، ۱۳:۰۳
عین میم