Naval
شنبه, ۸ آذر ۱۳۹۹، ۱۲:۵۲ ب.ظ
می دویدی
مانند جانی که از بدن خارج می شود
می دویدی
می دویدم
ایستادم
نگاه کردم
زمان؟
نمی دانم
اما می دیدمت
بس است دیگر
او هرگز بر نخواهد گشت
رهگذری در گوشم این را گفت
با سنگینی تمام قدم هایم را برداشتم و به خودرو رسیدم
سوار که شدم مبهوت بودم
پیاده شدم
یک نخ روشن شد
هنوز هم می بینمت
آن نخ هم هنوز خاموش نشده است
یان تیرسن هم که پُک می زند به من
بازگرد ای کودک پنج ساله
۹۹/۰۹/۰۸