More
سه شنبه, ۲۸ مرداد ۱۳۹۹، ۱۲:۱۷ ب.ظ
درام؟
مرا چه فرض کرده ای؟
5 سال تنها بوده ام
گمان می کنی نمی توانم؟
درست است تا بحال اینطور نبوده ام
اما یک لحظه هم گمان نکن نمی توانم
پشت چراغ قرمز ایستاده بودم
خودرویی در کنارم بود
پخش می شد:صبحت بخیر عزیزم،با آنکه گفته بودی دیشب خدانگهدار
چنان در فکر فرو رفتم که با صدای بوق خودرو های عقبی متوجه شدم که چراغ سبز شده است
به خانه که رسیدم این جمله را در اینترنت جستجو کردم
متوجه شدم که آهنگی است متعلق به فردی به نام معین
به داستان پشت شعر کاری ندارم
حتی به آن ویولن که با غم هرچه بیشتر می نوازد هم کاری ندارم
اما آن جمله
نماد انسانی است که نمی تواند باور کند
شاید نمی خواهد
به مظلوم ترین شکل ممکن احساسش را بیان کرده است
می دانم
وانهادگی سخت است
خودم هم گاهی بیم آن دارم
اما سخت تر از آن هم وجود دارد
راستی
فردا می آیی؟
فردا چطور؟
۹۹/۰۵/۲۸
یکی از بهترین نوشته هات بود این پست👌