K206
سه شنبه, ۱۲ اسفند ۱۳۹۹، ۱۲:۲۴ ق.ظ
خودرو ماند
پیاده، راهی شدم
مانند همیشه درون گوشم غوغا و درون مغزم انفجار
ناگهان درگیری دو نفر را دیدم
نفر؟
نمی دانم چه اما قطعا انسان نبودند
به پنج ثانیه نکشید و دیگر نتوانستم ادامه بدهم
قدم هایم را سریعتر کردم و از آن مهلکه گریختم
اضطراب سراسر وجودم را فرا گرفته بود
دیگر نمی دانستم به کجا میروم
فقط می رفتم که دور شوم
چند دقیقه بعد ایستادم و متوجه شدم از مسیر اصلی منحرف شده ام
در وسط پیاده راه نشستم و خندیدم
می خندیدم و درونم منفجر می شد
به خودم که آمدم، دیگر کسی نبود
۹۹/۱۲/۱۲