God hates us all
پنجشنبه, ۱۳ آبان ۱۴۰۰، ۰۳:۰۵ ب.ظ
دیشب بچه گربهای که از سرما در خود مچاله شده بود و پشت بوتهای خود را مخفی کرده بود دیدم
به سویش رفتم
در آغوشم گرفتم و روی صندلی خودروام نشاندمش
بخانه که رسیدم، متوجه شدم یک پایش شکسته است
امروز را مرخصی گرفتم و او را به دامپزشکی بردم
درون کلینیک منتظر بودیم تا نوبتمان شود
با او سخن میگفتم و امیدوارش میکردم
او همه ناله میکرد
نوبتمان شد
پزشک: مشکلش چیست؟
ثید: مریض است و پایش هم شکسته
پزشک: بگذار تا معاینهاش کنم
پزشک: تمام کرده است!
ثید کوچک دیگر ناله نمیکرد
غمگینم
۰۰/۰۸/۱۳