فروشنده کافه
انسانی مقابل جنسیت من
چی میل دارید؟
یه قهوه
منتظر باشید تا حاضر بشه
ممنونم
بفرمایید
دست دراز میشود
دست ناخواسته لمس میشود
جهانات جدای از امیال شهوانی، لطافت و آرامی را فراموش کرده
بازگرد به دنیای خشنات
فروشنده کافه
انسانی مقابل جنسیت من
چی میل دارید؟
یه قهوه
منتظر باشید تا حاضر بشه
ممنونم
بفرمایید
دست دراز میشود
دست ناخواسته لمس میشود
جهانات جدای از امیال شهوانی، لطافت و آرامی را فراموش کرده
بازگرد به دنیای خشنات
در بزرگسالی بشدت تلاش میکنیم غمگین ناملایمات نشویم، به روانشناس مراجعه میکنیم که به ما بفهماند زندگی جدی نیست
روانشناس خود گاهی از گفته هایش خندهاش میگیرد
وقتی مسئلهای برایمان پیش میآید به هر کاهی چنگ میاندازیم که آرام شویم
در ذهنمان مدام میجنگیم که به خودمان ثابت کنیم مسئله پیش آمده اتفاقی جدی نیست
در نهایت هم چهرهای خردمند و آگاه به خود میگیرم
حال که کودک از همان ابتدا هیچ چیز را جدی تلقی نمیکند و سریع از هر مسئلهای عبور میکند
آری
حکیم، کودک است
چُـنان عاصیام که بر گُردهام بگذار، تمامی معاصی جهان را
مجددا جمعه
طبیعتا هرهفته جمعه میرسد
اما آدمی پس از گذر از درد، توقع تکرارش را ندارد
به هر حال
خودم را درون اتاق محبوس کردهام و منتظرم که هوا تاریکتر شود
اندکی باران باریده و آسمان رخت سیاه پوشیده
چنانکه گویی آسمان روی زمین زندگی میکند که اینچنین اندوهگین است
کمی دیگر من هم باید حاضر شوم
خیابان منتظر است
پاکت سیگار منتظر است
میروم که لااقل آنها را نجات دهم...
این تفاوتهای موهوم با کثرت نیز هیچ برایم نداشت جز رنج حقیقی بیشتر
There's a kid who had a big hallucination
Making love to girls in magazines
He wonders if you're sleeping with your new found faith
Could anybody love him
Or is it just a crazy dream?
گاهی هم به عمد خود را ناراحت اتفاقاتی کردم که هنوز رخ نداده بود
میدانستم
میدانستم که هنگام وقوع اگر آماده نباشم، متلاشی خواهم شد
Lost control and called your name
Left a home in the pouring rain
In a sea of guilt and shame
Will we sustain